فرعون مصر ایرانی بوده است
نام او در حبیب السیر آمده که: ولید ابن ریان بوده است. براساس
ادعای یکی از استادان الازهر، این فرعون مصری که در مقابل حضرت موسی احتجاج می کرد،
ایرانی بوده و از اهالی خراسان هم می باشد. این نشان می دهد که فرماندهان و امیران
مصر هم، از سوی ایران تعیین می شده است! و در آن موقع، مصر یکی از زیر مجموعه های:
امپراطوری ایران محسوب می شده است. ساخت کانال سوئز هم این را ثابت می کند. در
زمان اسلام نیز، از استانهای مهمی بود که حضرت علی ع، مالک اشتر را برای آنجا
تعیین می کند. لذا باید تاریخ را از نو بررسی کرد! و با این دید نوشت که: گذشته و
آینده دنیا با دست باکفایت ایرانیان اداره می شود. البته مجادله یا احتجاجاتی هم
داشته اند، مثلا خسرو پرویز نامه پیامبر اسلام را پاره کرد. ولی فرماندار او در
عربستان، که مامور کشتن پیامبر بود، به دین اسلام گروید. در زمان حضرت ابراهیم هم،
نمرود از فرمانداران ایرانی بود که: در منطقه بین النحرین (تقریبا دیاربکر امروز)
حکومت داشت، او حضرت ابراهیم را ابتدا، در آتش انداخت و بعد او را مجبور به: ترک
وطن نمود، آن حضرت ابتدا: هاجر و اسماعیل را به عربستان برد، سپس همراه ساره و
اسحق به اورشلیم رفت. فرزندان اسحق همان بنی اسرائیل هستند! که حضرت موسی را اذیت
کردند. بعدا با حضرت عیسی هم در افتادند. این عده از نوادگان پسر بزرگ یعقوب، یعنی
یهودا بودند که: به حضرت یوسف خیانت کرده بود. با این سیالیت و پر تحرکی ایرانیان،
میتوان گفت گذشته و آینده تاریخ، با نام ایران یکی است. ولی گروههایی مخالف مخصوصا
بنی اسرائیل، همه چیز را عوض کردند و: تاریخ را برعکس نوشتند، که نامش اسرائیلیات است.
قران می فرماید: اینها دانسته! این تحریفات را انجام می دادند. یعنی برعکس نوشتن
تاریخ، و محو کردن نقش ایرانیان در تاریخ، از روی بی اطلاعی آنان (یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه
وهم یعلمون) نبوده،
بلکه برای تحریف آن کلی هم به مغز خود فشار وارد می کردند! و خودشان هم میدانستند :
که تحریف می کنند. مصداق بارز آن ساخت فیلم سیصد، و از این دست در هالیوود است.
یکی از مسائل خیلی جالب، در مورد فرعون است. وقتی حضرت موسی، بنی اسرائیل را از
دست فرعون نجات داد، آنها بجای تشکر گفتند که: ما را از زندگی خوب گذشته بیرون
آوردی! فرعون هم عینا همین حرف را میزد: وی میگفت ما خودمان آنها را از: کاخها و
گنجینه های خود بیرون کردیم. با اینکه حضرت موسی بارها تذکر داد: فرعون پسران شما
را می کشت و: زنان شما را به بردگی می برد، ولی آنها افسوس زندگی گذشته را می
خوردند. بعد که خداوند فرعون را، در رود نیل غرق کرد، جسد او را برای عبرت جهانیان،
سالم روی آب آورد. اما فرعونیان یا همان
بنی اسرائیل گفتند: ما خودمان او را مومیایی کرده ایم، تا از بین نرود! در واقع
این معجزه الهی بود تا: فرعون با همان بدن، از فساد طبیعی دور بماند، تا بعد ها
مردم نگویند: این ها افسانه بوده است. ولی طب سینوحه با: تجزیه و تحلیل مواد دور
بدن فرعون، آن را مومیایی نامگذاری کردند! البته ممکن است به ترکیب شیمیایی آن،
دست پیدا کرده باشند. زیرا خداوند معجزات را هم، در قالب علل و اسباب انجام می
دهد. اما واقعیت این است که: مومیایی استالین یا لنین در شوروی، هیچ شباهتی به
مومیای اصیل فرعون بزرگ ندارد. لذا اینکه ما می گوییم تاریخ باید از نو نوشته شود،
به همین دلیل است. دو عامل اساسی در تاریخ: قرن نوزدهم و بیستم حذف شده: یکی خدا و
دیگری ایران. یعنی کوشش همه غربیها، که اکثرا هم یهودی بودند! این بود که تاریخ را
هم مادی تفسیر کنند. کارل مارکس و دیگر تاریخ نویسان یهودی، با طرح فلسفه تاریخ،
دنبال محرک تاریخ از درون خود تاریخ بودند، تا تاثیر خدا را در تاریخ حذف کنند.
لذا نقش انبیا الهی اصلا دیده نمی شد. و از سوی دیگر ریشه آن را در: ناکجا اباد
آتن یا روم می جستند! تا نامی از ایران نیاید. ریشه تمدن در این فلسفه تاریخ، شهر
نشینی است: سیتی زن به معنی عدم درک از: مفاهیم بزرگتر از شهر، مانند کشور یا قاره
می باشد. در عربی هم تمدن از مدینه یا مدنی می آید، در حالیکه ایران، امپراطوری
بزرگی بوده که هزاران شهر داشته، ولی آنها
فقط آتن یا روم! را می شناختند و بقیه را، بربر می نامیدند!
The Egyptian pharaoh was an Iranian.
His name was
Habib al-Sayr: Waleed Ibn Ryan. According to one of the al-Azhar professors,
this Egyptian pharaon who was persuaded against Moses was Iranian and is also a
Khorasan resident. It shows that the commanders and emirs of Egypt were also
appointed by Iran! And at that time, Egypt was one of the sub-collections: the
Persian Empire. The construction of the Suez Canal also proves this. In the
time of Islam, it was also one of the important provinces that Ali al-Ali,
Malek Ashtar, was set up there for. So you have to re-examine history! He
wrote: "The past and future of the world are governed by the hands of the
Iranian people." Of course there was controversy, for example, Khosrow
Parviz tore the prophet of Islam. But his governor in Saudi Arabia, who was the
agent of killing the Prophet, converted to Islam. At the time of Abraham,
Nimrod was an Iranian governor who, in the area of Al-Naharin
(almost Diyarbakir today), ruled Abraham first, and then forced him to: leave
his homeland; the Prophet first: Hajar He took Ishmael to Arabia, then went to
Jerusalem along with Sarah and Isaac. Isaac's children are the same people of
Israel! Who hurt Moses. Then they fell down with Jesus. These were the
descendants of Jacob's great son, Judah, who had betrayed Joseph. With the
fluidity of the Iranians, it can be said that the past and future of history
are the same as Iran. But opposition groups, especially the Israelis, changed
everything and wrote history in the opposite direction, which is called
Israeli. The Quran says: "You know!" These were distortions. On the
contrary, the writing of history, and the fading of the Iranian role in
history, were not due to their ignorance, but they also pushed their brains to
distort the whole! And they themselves knew that they distorted. The obvious
example is the creation of a film of the three hundred, and so on in Hollywood.
One of the most interesting things about Pharaoh. When Prophet Moses saved the
Israelites from Pharaoh, they instead of thanked him: "We removed you from
good life!" Pharaoh did exactly the same thing: he said we would expel
them from our palaces and treasures. Although Moses repeatedly remarked:
"Pharaoh killed your sons and: your women are enslaved, but they regretted
the past life. Then, when the Lord drove Pharaoh, in the Nile, he brought his
body to life for the sake of the worlds. But the Pharaohites, or the children
of Israel, said: We have made him a mummy for us, so that it may not be lost.
In fact, it was a divine miracle: Pharaoh would stay away from natural
corruption with the same body, so people would not say later: It's a myth. But
Sinawah's medicine named it mummy with the analysis of pharaoh body parts! Of
course, they may have achieved the chemical composition. Because God does
miracles in the form of causes and causes. But the fact is that: Stalin's
mummies or Lenin in the Soviet Union have no resemblance to the original
mummies of the great Pharaoh. So we say that history should be re-written,
that's why. Two main factors in history: the nineteenth and twentieth centuries
have been omitted: one God and another Iran. That is, the efforts of all
Westerners, who were mostly Jews! It was to interpret history both materially.
Karl Marx and other Jewish historians, by plotting the philosophy of history,
sought to stimulate history from within themselves, in order to eliminate God's
influence in history. Therefore, the role of divine prophets was not seen at
all. And on the other hand it's root in: Now, you're looking for Athens or
Rome! Do not come from Iran. The origins of civilization in this philosophy of
history are urbanization: the city of the city means the lack of understanding:
the concepts are larger than the city, such as the country or the continent. In
Arabic, civilization comes from Medina or civilization, while Iran was a great
empire that has thousands of cities, but they are only Athens or Rome! They
knew the rest, called barbarians!
وکان الفرعون
المصری الإیرانی.
وکان اسمه حبیب السیر: ولید بن ریان. ووفقا لأحد أساتذة الأزهر،
فإن هذا الفرعون المصری الذی أقنع ضد موسى هو إیرانی وهو أیضا مقیم فی خراسان. وهو
یبین أن إیران وأمراء مصر عینتهم إیران أیضا! وفی ذلک الوقت، کانت مصر واحدة من المجموعات
الفرعیة: الإمبراطوریة الفارسیة. کما أن بناء قناة السویس یثبت ذلک. فی وقت الإسلام،
کانت أیضا واحدة من المقاطعات الهامة التی أنشئت علی العلی، مالک أشتار، هناک ل. لذلک
علیک إعادة النظر فی التاریخ! وکتب: "إن الماضی والمستقبل فی العالم تحکمه أیدی
الشعب الإیرانی". بالطبع کان هناک جدل، على سبیل المثال، خسرو بارفیز مزق نبی
الإسلام. ولکن حاکمه فی المملکة العربیة السعودیة، الذی کان عامل قتل النبی، اعتنق
الإسلام. فی عهد النبی إبراهیم، وکان حکام نمرود فارس فی منطقة بلاد ما بین النهرین
(حوالی دیار بکر الیوم) الحکم، وقالت انها إبراهیم أولا، اضطرت النار فی وقت لاحق له:
المنفى هناک، وقال انه فی البدایة حجر أخذ إسماعیل إلى الجزیرة العربیة، ثم ذهب إلى
القدس مع سارة وإسحاق. أطفال إسحق هم نفس الناس فی إسرائیل! الذی یصب موسى. ثم سقطوا
مع یسوع. وکان هؤلاء نسل ابن یعقوب العظیم یهوذا الذی خان یوسف. مع سیولة الإیرانیین،
یمکن القول أن الماضی والمستقبل من التاریخ هی نفس إیران. لکن جماعات المعارضة، وخاصة
الإسرائیلیین، غیرت کل شیء، وکتبت التاریخ فی الاتجاه المعاکس، الذی یدعى الإسرائیلی.
القرآن یقول: "أنت تعرف!" وکانت هذه تشوهات. وهم أنفسهم یعرفون أنهم مشوهون.
المثال الواضح هو إنشاء فیلم من ثلاثمائة، وهلم جرا فی هولیوود. واحدة من أکثر الأشیاء
إثارة للاهتمام حول فرعون. عندما حفظ موسى النبی إسرائیل من فرعون، فإنها بدلا من شکره:
"لقد أزلت لکم من حیاة جیدة!" فعل فرعون بالضبط نفس الشیء: قال أننا سوف
طردهم من القصور والکنوز لدینا. على الرغم من أن موسى قال مرارا وتکرارا: "فرعون
قتل أبنائک و: نساءکم مستعبدین، لکنهم أسفوا للحیاة الماضیة. ثم، عندما قاد الرب فرعون،
فی النیل، وقال انه جلب جسده فی الحیاة من أجل العالمین. لکن الفراعنة، أو بنی إسرائیل،
قالوا: لقد جعلنا منه مومیاء، حتى لا یضیع. فی الواقع، کان معجزة إلهیة: لدیه نفس الجسم،
والفساد الطبیعی تمر مرور الکرام، وحتى ذلک الحین الناس لن یقول: کان رائع. ولکن سیناوة
الدواء اسمه المومیاء مع تحلیل أجزاء الجسم الفرعون! بالطبع، قد تکون قد حققت الترکیب
الکیمیائی. لأن الله یفعل المعجزات فی شکل أسباب وأسباب. ولکن الحقیقة هی أن مومیاء
ستالین أو لینین فی الاتحاد السوفیتی لا تشبه المومیاوات الأصلیة للفرعون العظیم. لذلک
نقول أن التاریخ یجب أن یعاد کتابته، لهذا السبب. اثنین من العوامل الرئیسیة فی التاریخ:
القرون التاسع عشر والعشرین قد حذفت: إله واحد وإیران أخرى. وهذا هو، جهود جمیع الغربیین،
الذین کانوا فی الغالب الیهود! کان لتفسیر التاریخ على حد سواء مادیا. لقد سعى کارل
مارکس ومؤرخون یهودیون آخرون، من خلال التآمر لفلسفة التاریخ، إلى تحفیز التاریخ من
داخل أنفسهم، من أجل القضاء على نفوذ الله فی التاریخ. لذلک، لم ینظر إلى دور الأنبیاء
الإلهیة على الإطلاق. ومن ناحیة أخرى فإنه الجذر فی: الآن، کنت تبحث عن أثینا أو روما!
لا تأتی من إیران. أصول الحضارة فی فلسفة التاریخ هذه هی التحضر: مدینة المدینة تعنی
عدم الفهم: المفاهیم أکبر من المدینة، مثل البلد أو القارة. فی اللغة العربیة، الحضارة
تأتی من المدینة أو الحضارة، فی حین کانت إیران امبراطوریة کبیرة لدیها الآلاف من المدن،
لکنها فقط أثینا أو روما! کانوا یعرفون بقیة، ودعا البرابرة!
Misir fironu İranlı idi.
Onun adı Həbib
əl-Sayr idi: Waleed ibn Ryan. Əl-Əzhər müəllimlərindən birinə görə, Musaya
qarşı irəli sürülən bu misirli firon İran idi və Xorasan əhalisidir. Bu
göstərir ki, Misir komandirləri və əmirləri də İran tərəfindən təyin olundu!
Həmin dövrdə Misir sub-kolleksiyalardan biri idi: Fars imperiyası. Suez
Canalının tikintisi də bunu sübut edir. İslam dövründə Əli əl-Əli, Malik Əşərin
orada yaradıldığı mühüm vilayətlərdən biri də idi. Beləliklə, tarixi yenidən
nəzərdən keçirmək lazımdır! O, yazırdı: "Dünyanın keçmişi və gələcəyi İran
xalqının əlləri ilə idarə olunur". Əlbəttə, Xosrov Pərviz İslam
peyğəmbərini yıxdı. Peyğəmbərin öldürülməsi agenti olan Səudiyyə Ərəbistanının
qubernatoru İslamı qəbul etdi. orada sürgün, o, əvvəlcə Həcər Peyğəmbər İbrahim
zamanda, Fars Nəmrud qubernatorları Mesopotamiya (təxminən Diyarbəkirdə bu gün)
qayda rayonunda idi, o Abraham ilk yanğın sonra onu məcbur oldu İsmail'i
Arabiyaya götürdü, sonra Sarah və İshaqla yanaşı Qüdsə də yola salınıb. İshaqın
uşaqları eyni İsrail xalqıdır! Musaya zərər verən kimdir? Sonra İsa ilə
birlikdə düşdülər. Bu, Yaqubun böyük oğlu Yəhudanın nəslindən idi və Yusifə
xəyanət etdi. İranlıların axıcılığı ilə tarixin keçmişi və gələcəyi İranla
eynidır. Lakin müxalifət qrupları, xüsusilə israillilər, hər şeyi dəyişdi və
İsrailə deyilən əks istiqamətdə tarixi yazdılar. Quran deyir:
"Bilirsiniz!" Bunlar təhrif edildi. Onlar özləri də təhrif etdilər.
Aşkar nümunə Hollivudda üç yüzdən bir filmin yaradılmasıdır. Fironla əlaqədar
ən maraqlı şeylərdən biri. Hz. Musa israilliləri firondan xilas edəndə, ona
təşəkkür etdi: "Səni yaxşı həyatdan qovardıq!" Firon eyni şeyi etdi:
biz onları saraylarımıza və xəzinələrimizdən çıxaracağımızı söylədi. Musa
dəfələrlə demişdi: "Firon oğlunu öldürdü və qadınlarınız quldur, lakin
keçmiş həyatdan təəssüfləndilər. O zaman Rəbb Fironu nil ildə sürdüyü zaman
aləmlərin adəti üçün bədənini diriltdi. Fironlular və ya İsrail övladları
dedilər: "Biz ona itaət etməməyimiz üçün ona bir mum yaratdıq. Əslində,
bu, bir ilahi möcüzə idi: O, eyni orqan var, təbii korrupsiya belə ki, insanlar
demək deyil ki, gözədəyməz getmək: Bu inanılmaz idi. Amma Sinavanın dərmanı
mumiyanı pharaoh bədən hissələrinin təhlili ilə adlandırdı! Əlbəttə, onlar
kimyəvi tərkibə nail ola bilərlər. Çünki Allah səbəb və səbəblər şəklində
möcüzələr yaradır. Lakin Sovet İttifaqında Stalin və ya Lenin mumiya, orijinal
Firon mumiya heç bir bənzərlik böyük olmasıdır. Demək ki, tarixi yenidən
yazmalıyıq, buna görə də. Tarixdə iki əsas amil: XIX və XIX əsrlər: bir tanrı
və bir başqa İran əsassızdır. Yəni əsasən yəhudilər olan bütün Batılıların
səyləri! Tarixi həm maddi şəkildə şərh etmək idi. Buna görə də ilahi
peyğəmbərlərin rolu heç də görünməmişdir. Digər tərəfdən isə kök: İndi Afina və
ya Roma axtarırsınız! İrandan gəlmə. Ərəbcə sivilizasiya Mədinədən və
sivilizasiyadan gəlir, İran isə minlərlə şəhərə malik böyük bir imperiya idi,
lakin onlar yalnız Afina və ya Roma idi! Qalanları barbarlar adlandırdılar!